فایز دشتی

وبلاگ رسمی نرم افزار فایز دشتی -زندگینامه ومقالات
وبلاگ رسمی نرم افزار فایز دشتی
فایز دشتی

وبلاگ رسمی نرم افزار فایز دشتی -زندگینامه ومقالات
در این سایت دوبیتی های فایز دشتی وزندگینامه منتشر می شود
اپلیکیشن فایز دشتی نسخه1

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان
  • ۰
  • ۰

تفسیری چند بر اشعار فایز دشتی

اشعار فایز شعرهایی حسی و عاطفی است که مملو از عشق و عرفان است نمیدانم چرا بعضی از دوستان عزیز در عرصه شعر و شاعری خاسته اند که فایز این شاعر بزرگ را فردی روستایی و فاقد هر گونه تفکر معرفی کنند.که متاسفانه در بسیاری از کتبی که در مورد فایز دشتی نوشته اند این حرف من صدق می کند مگر میشود فایز دشتی را یک روستایی ساده دل و کم سواد فرض کرد در صورتی که همه ما میدانیم که ایشان مفسر قران بوده و به کتب پیشنیان خود همچون فردوسی و حافظ اشنایی کامل داشته است و از آنها الهام گرفته در اشعار فایز به شعرهایی برمیخوریم که نشان میدهد  ایشان از چه  سطح عرفانی و سواد بالایی برخوردار بوده است.البته باید این را بگوییم که فایز دشتی از شاعران بزرگ ایران زمین همچو فردوسی الهام گرفته و ما در اشعار او هیچوقت تقلید کور کورانه نمیبینیم به چند نمونه از اشعار او توجه فرمایید.
در ترانه های فایز با چشم اندازها و رگه های ناب عرفانی روبرو میشویم کر تا اعماق روح بشری اثر می گزارد وقتی که میسراید:
خیال کشتن من داشت جانان
کدامین سنگدل کردش پشیمان
ندانست عید فایز آن زمانست
که گردد در منای دوست قربان
برای فایز دشتی مرگ یک نقطه اغاز برای رسیدن به خدای خود بود و از مردن هیچ هراسی به دل راه نمی دهد و یا این شعر او:
پس از مرگم نخواهم های هایی
نه فریاد و نه  افغان و نوایی
بگوید گشته فایز کشته دل
ندارد کشته دل خون بهایی

به راستی که فایز به راه حق رفت و جان سپرد و وقتی انسانی در راه حق جان دهد گریه شیون معنایی ندارد.
بسیار حق دارد که گهگاه دچار سرگردانی روشنفکرانه ای میشود چرا که پایان راه برایش نامعلوم است
و پیوسته مانند همه با دلهره و اضطراب دست به گریبان است.
مرا تن زورق است و ناخدا دل
در این زورق بود فرمنروا دل
رسد فایز به ساحل یا شود غرق
نمی دانم می برد ما را کجا دل

متفکران و اندیشمندان همیشه با اندوه و غم روبرو هستند چیزی که در اشعار فایز زیاد  دیده میشود غمی بی پیایان وقتی که میسراید:
در این دنیا بسی اندوهناکم
که از مردن نباشد هیچ باکم
یقین روز ازل تقدیر فایز
به آب غم عجین گردیده خاکم

و قتی که ز هجران سر میدهد و مینالد هجران او نه از دوری یار زمینیش است بلکه ازجای دیگر نشات  می گیرد :
خبر داری به من هجران چها کرد
دلم را ریش و جانم مبتلا کرد
ز مردم عشق تو پوشیده فایز
ولی شوق تو رازش بر ملا کرد

منبع : وبلاگ تاریخ دشتی

  • ۹۴/۰۹/۳۰
  • نرم افزار فایز دشتی

t

تفسیر اشعار فایز

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی