فایز دشتی

وبلاگ رسمی نرم افزار فایز دشتی -زندگینامه ومقالات
وبلاگ رسمی نرم افزار فایز دشتی
فایز دشتی

وبلاگ رسمی نرم افزار فایز دشتی -زندگینامه ومقالات
در این سایت دوبیتی های فایز دشتی وزندگینامه منتشر می شود
اپلیکیشن فایز دشتی نسخه1

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۳ مطلب با موضوع «مقاله» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

فایز دشتی

فایز دشتی

باز هم فایز کسی که یک ملت به او افتخار می کند نه فقط ما دشتی ها کسی که افتخار هر ایرانی است کسی که شروه سرایان او را تا سر حد جنون دوست دارند.چگونه است که یک انسان به این مراتب میرسد و در دل  میلیونها انسان جا باز میکند و مورد توجهه قرار میگرد.من در اینجا به یک نکته اخلاقی بسیار درخور توجه در مورد ایشان اشاره میکنم تا با شخصیت استثنایی ایشان بیشتر اشنا شوید.   

فایز با تظاهر و ریا وتن پروری به شدت مخالف بوده و ریاکاران و تن پروران را سر زنش میکرده است. گروهی از طلبه بردخون که در زمان فایز دار العلم کوچکی بوده فقط به درس خواندن و تن پروری و خورد خواب می پرداخته اند و بدین بهانه از کار و کوشش سر باز می زده اند این تنبلی و تن پروری و بی توجهی آنان به کار و کوشش نفرت و خشم فایز را که به زبان صرف و نحو عربی هم تسلط داشت نسبت به آنان بر انگیخته و سبب میشود که این شعر را بسراید:

ایها الطلاب ناموا فی بیوت  

و اسکنوا فی دار العنکبوت 

فاذکروا اشعار باقر دائما

 لاتقولوا کان زید قائما                                                               

مدرسه باید که تن لاغر کند

جسم را فرسوده رخ اصفر کند                                                      

مدرسه کی زیبد این نابخردان 

جای اینان است اصطبل خران

رباعی از فایز دشتی که در وصف حضرت علی (ع) گفته اند:

ای شاه نجف هر دو جهان شاهی تو   

ره گمشدگان به سوی حق راهی تو                              

فایز   نشناسدت  ولیکن   داند           

الله   نه ای      ولی    الهی تو

شعری در قالب غزل در مدح امام حسین:

ببر ای ساربان در قتلگاهم               بده مژده حسین کم سپاهم

بگو عباس بر پا کن علم را               بر آور   آرزوهای   دلم را

مگر ای ساربان این جا چه جایست   که آن خوشبوتر از جنت سرایست

نسیمش در مشامم خوشتر اید        که اینجا بوی زلف اکبر آید

الا ای سار بان مشکن دلم را           فرود آور در اینجا محملم را

فرود آور در اینجا محمل من              که اینجا خوش فرود آمد دل من

خس خاری که در این سرزمین است  نشیمنگاه سرو و یاسمین است

همین خاک است منزلگاه جانان        نهم سر بر سر خاکش دهم جان

عجب این خاک خاک مشک بیز است  که هم شادی فزا هم غصه خیز است

عجب این خاک خاک با صفائیست      یقین     آرامگاه       دلربائیست

عجب این خاک بویش عنبرین است    یقین با خون مهرویان عجین است

برهنه پا   بر هر      ناسزاوار              برهنه   بر     مغیلان پای بر سر

سر از این خاک هرگز بر ندارم            مگر از    تن   رود جان فگارم

برای این زمین بود ای عزیزان            گزاریدم که تا این جا دهم جان

شعری ناتمام در مورد حضرت عباس (ع)

کوفیان گفتند عباس آمد بهر ستیز                    ما نداریم دست جنگ او مگر پای گریز

ای پیاده بر زمین افکن تو این تیر و کمان            وای سوار عباس آمد جوشن و مغفر بریز

این غضنفر فر هژ بر افکن که شبل حیدر است     ز او بیندیشید کامد شیر با شمشیر تیز

  • نرم افزار فایز دشتی
  • ۰
  • ۰

نگاه و دیدگاه فایز دشتی نسبت به زن

هر کس به دیدی و زاویه ای به یک شعر یا مقاله می نگرد و دیدگاه خود را دارد و هر چه دیدگاه بیشتر شعر و مقاله عمق بیشتری خواهد یافت به طور مثال:قران خود از این شیوه استفاده می کند و این است که قران را کتابی فوق العاده و غیر بشری می کند و هر کس این شیوه را بپیماید بی شک شعر و مقاله اش ارزش دو چندان می یابد و شعری که در این روزگار بسیار مورد استفاده خواهد بود بو راهیست برای زیبا زیستن ابرای اینکه زن را یک انسان دید و نور و ایتی از خدا. که در این مورد فایز چه زیبا و عمیق می سراید.

قدت طوبی لبت  کوثر    رخت   حور

از این حسن خدایی چشم بد دور

بت فایز  زخوبی   بی  نیاز  است

بود سرتا قدم   نور    الی     نور

در مصرع اول که می بینید زن را موجودی ذکر می کند که انسان را یاد بهشت می انداز طوبی درختیست در بهشت کوثر رودیست در بهشت و حور زنان زیبای بهشتی به راستی زن انسان را به خدا می رساند با ان زیبایی ظاهر که نشانی و ایتی از خداست که با چه زرافتی چنین موجودی را افریده که یاد اورنده و ذکری از خداست.همه چیز زن ما را یاد خدا می اندازد ایا قدرت خدا را در چهره و زیبایی او نمی بینید.

و در مصرع دوم چه زیبا می سراید چه نکته ای ظریفی را به یاد خواننده می اندازد و می گوید کسی که توانایی دیدن این حسن خدایی را ندارد و زن را به معنای دیگری می بیند نه انچه که هست خدایا این چشمان را از او دور کن.باور کنید در این دور زمان خیلی از ما زن را به عنوان زن نمی بینیم.ولی فایز دشتی چه زیبا ذکر می کند و از ما می خواهد که زن را به عنوان ایتی از خدا باید دید.

و در مصرع سوم بت فایز زخوبی بی نیاز اینجا از چه کسی سخن به زبان می اورد کسی که از خوبی بینیاز است یعنی هر زنی نمی تواند اینگونه باشد و به این درجه برسد زنی است که خوبیها هم در وصف او عاجز مانده اند.

و در مصرع اخر اوج شعر است می گوید زنی که قدر خود را دانسته نوریست برای رسیدن به خدا راهیست  و کسی است که تو را به عرش می برد و تو را راهنمایی می کند و نوریست در تاریکی و ظلمات.

به راستی ما اینگونه که فایز به زن می نگرد می نگریم؟

  • نرم افزار فایز دشتی
  • ۰
  • ۰

نوای دشتی (شور شروه)

شاید به جرات بتوان گفت عشق و سوز و گداز و دلدادگی خاص سرزمین ایران و در این میان استان های جنوبی کشور و در استان بوشهر ، منطقه دشتی ، نسبت به سایر مناطق دارای ویژگی خاصی است . از دیر باز و از زمان های خیلی دور ، انسان و روح آسمانی انسان با شعر و عرفان آشنا بوده است . نمی دانم از کی ، شاید از همان اولین لحظه حیات  ، از همان زمان که «گل آدم سرشتند و به پیمانه زدند » و از آن لحظه که «نخستین باده کاندر جام کردند» این آدم خاکی گاه و بی گاه در قالب کلمات و چهارچوب جملات آتشناک با معشوق ، عشق می ورزیده و راز دل می گفته است و آنگاه که کلامی در میان نبوده و پای سخن از رفتن باز می ایستاده است با گل واژه های اشک و شعر «آه» و نسیم عطرآگین سحرگاهی بر بال های نیاز و تمنای نشسته و بسوی ابدیت پرواز می کرده و به سراغ خدای رفته است و با معشوق حقیقی و سرچشمه جلال و کمال به راز و نیاز و شکوه و شکایت می پرداخته است و آن زمان که اصلحه دعا را بدست می آورده و از هر کرانه تیر دعا را رها میکرده به امید آنکه سر انجام از آن میانه یکی کارگر شود و به هدف بنشیند . منطقه دشتی این زادگاه فایز ها ، مفتون ها ، محمد خان دشتی ها و غیره از دیرباز جایگاه شوریدگیها و شوریده حالان بوده است و شروه ، این صدای دل و توام با آه و ناله آتشین است که دل هر شنونده را در هاله ای از غم و اندوه فرو میبرد و سوالی در برابر شنونده طرح می نماید که آیا ، این دل است که بر پای انسان بند می زند یا صاحبدل است که دل را خود آگاه به زنجیر می کشاند ؟ و این پرسش خاص مردم دشتی است ، مردمی که از دیرباز دوای درد و اندوه خود را در شروه و در ترانه های ساده و دل نشین فایز دشتی یافته اند . شروه ، این آهنگ پر سوز و گداز که غم ها و بار اندوه مردم این سامان را می زداید ، به عنوان یک موسیقی دردمند در نواحی جنوب مقبولیت عام یافته و بصورت یک موسیقی توده ای مطرح است . شروه حکایت نفس و روایت تبعید گونه نفسانیت است . شروه ، دعوت به مهربانی و یگانگی و یکی شده است و شروه عامل حیات بخشیده و زنده کردن عناصر

مهجور در وجود آدمی است .

نه هر ویرانه دل ماوای عشق است

نه هر سینه که بینی جای عشق است

دلی همچون دل فایــــــــــــــــــز بباید

که او اندر خور سودای عشق است

 

اما این شور و دلداگی ها از سویی و فاصله های طبقاتی از سوی دیگر انسان های فقیر را برای دست یابی به هدف های خود از شهر و دیارشان به سوی غربت ملزوم می ساخته است . هر چند غربت نیز پذیرای آنها نبوده است ، اما به ناچار مسکنی بوده که می توانسته التیام بخش موقت دردهای جانفرسای آنها باشد .

  • نرم افزار فایز دشتی