فایز دشتی

وبلاگ رسمی نرم افزار فایز دشتی -زندگینامه ومقالات
وبلاگ رسمی نرم افزار فایز دشتی
فایز دشتی

وبلاگ رسمی نرم افزار فایز دشتی -زندگینامه ومقالات
در این سایت دوبیتی های فایز دشتی وزندگینامه منتشر می شود
اپلیکیشن فایز دشتی نسخه1

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان
  • ۰
  • ۰

اشعار غیر دو بیتى فایز دشتی

گر چه شهرت فایز به دو بیتى‏هاى اوست و وى را با ترانه‏هایش مى‏شناسند و  غزلیات و مثنوى هایش تأثیر و اهمیت ترانه‏هایش را ندارد، با این حال چند مرثیه دل قالب غزل و مثنوى یافت شده که هر چند داراى چندان ارزش و اهمیت ادبى نمى‏باشند و لى چون تنها اثر فایز در زمینه‏اى غیر از ترانه است در این جا آورده مى‏شود  :

 شعرى در قالب غزل در مدح امام حسین (ع)

 اى نام تو آرایش هر مسجد منبر

 واى ذکر تو زینت ده هر محفل و محضر

 بى نام تو مسجد چه بود، طرح مهندس

 بى ذکر تو محفل چه بود، نقش مصور

 آفاق پراز زمزمه نام تو باشد

 نام تو شفا بخش همه عاجز مضطر

 گر تیغ تو در کرب و بلا جلوه نمى‏کرد

 تا حشر بدى خلق جهان یکسره کافر

 آن جلوه که شمشیر على کرد به خندق

 ضرب تو فزونتر بود از ضربت حیدر

 زیرا که نبى بود و على بود و سپاهى

 عمرو آمد و تنهابه على گشت برابر

 شاه شهدا یک تنه با خلق جهانى

 آن کرد که حیدر نکند در صف خیبر

 فریاد از آن دم که گرفت او به کمر دست

 دیدش که فتاده به زمین نعش برادر

 بى خود شد و از اسب بیفتاد به زارى

 زآنان که برفت طاقت و هوش از تن و از سر

 اى ماه بنى هاشم واى صف شکن من

 اى در همه احوال مرا مونس و یاور

 فایز! به عزاى شه لب تشنه فغان کن

 تا شافع جرم تو شود در صف محشر

 مرثیه‏اى دیگر:

 ببر اى ساربان در قتلگاهم

 بده مژده حسین کم سپاهم.

 بگو عباس! بر پاکن علم را

 برآور آ رزوهاى دلم را

 مگر اى ساربان این جا چه جایست ؟

 که آن خوشبوتر از جنت سرایست

 نسیمش در مشامم خوشتر آید

 که این جا بوى زلف اکبر آید

 الا اى ساربان مشکن دلم را

 فرود آور در این جا محملم را

 که این جا خوش فرود آمد دل من

 خس و خارى که در این سرزمین است

 نشیمنگاه سرو و یاسمین است

 همین خاک است منزلگاه جانان

 نهم سر بر سر خاکش دهم جان

 عجب این خاک، خاک مشک بیز است

 که هم شادى فزا هم غصه خیز است

 عجب این خاک، خاک باصفائیست

 یقین آرامگاه دلربائیست

 عجب این خاک بویش عنبرین است

 یقین باخون مهرویان عجین است

 برهنه پابر هر ناسزاوار

 برهنه، بر مغیلان پاى پرخار

 سر از این خاک هرگز بر ندارم

 مگر از تن رود جان فگارم

 براى این زمین بود اى عزیزان

 گذاریدم که تا این جا دهم جان

 و شعرى ناتمام در مدح عباس بن على بن ابى طالب (ع)

 کوفیان گفتند «عباس آمد از بهر ستیز

 ما نداریم دست جنگ او مگر پاى گریز

 اى پیاده بر زمین افکن تو این تیر و کمان

 واى سوار عباس آمد جوشن ومغفر بریز

 این غضنفر هژبر افکن که شبل حیدر است

 ز او بیندیشید کامد شیر باشمشیر تیز»...

 .......................

 ...........................

 رباعى

 اى شاه نجف هر دو جهان شاهى تو

 ره گمشدگان به سوى حق راهى تو

 فایز نشاسدت ولیکن داند

 الله نه‏اى ولى اللهى تو

 

برگرفته از کتاب ترانه های فایز دشتی / عبد المجید زنگویی

  • ۹۴/۰۹/۳۰
  • نرم افزار فایز دشتی

زنگویی

کتاب فایز

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی