فایز دشتی

وبلاگ رسمی نرم افزار فایز دشتی -زندگینامه ومقالات
وبلاگ رسمی نرم افزار فایز دشتی
فایز دشتی

وبلاگ رسمی نرم افزار فایز دشتی -زندگینامه ومقالات
در این سایت دوبیتی های فایز دشتی وزندگینامه منتشر می شود
اپلیکیشن فایز دشتی نسخه1

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان
  • ۰
  • ۰

نوای دشتی (شور شروه)

شاید به جرات بتوان گفت عشق و سوز و گداز و دلدادگی خاص سرزمین ایران و در این میان استان های جنوبی کشور و در استان بوشهر ، منطقه دشتی ، نسبت به سایر مناطق دارای ویژگی خاصی است . از دیر باز و از زمان های خیلی دور ، انسان و روح آسمانی انسان با شعر و عرفان آشنا بوده است . نمی دانم از کی ، شاید از همان اولین لحظه حیات  ، از همان زمان که «گل آدم سرشتند و به پیمانه زدند » و از آن لحظه که «نخستین باده کاندر جام کردند» این آدم خاکی گاه و بی گاه در قالب کلمات و چهارچوب جملات آتشناک با معشوق ، عشق می ورزیده و راز دل می گفته است و آنگاه که کلامی در میان نبوده و پای سخن از رفتن باز می ایستاده است با گل واژه های اشک و شعر «آه» و نسیم عطرآگین سحرگاهی بر بال های نیاز و تمنای نشسته و بسوی ابدیت پرواز می کرده و به سراغ خدای رفته است و با معشوق حقیقی و سرچشمه جلال و کمال به راز و نیاز و شکوه و شکایت می پرداخته است و آن زمان که اصلحه دعا را بدست می آورده و از هر کرانه تیر دعا را رها میکرده به امید آنکه سر انجام از آن میانه یکی کارگر شود و به هدف بنشیند . منطقه دشتی این زادگاه فایز ها ، مفتون ها ، محمد خان دشتی ها و غیره از دیرباز جایگاه شوریدگیها و شوریده حالان بوده است و شروه ، این صدای دل و توام با آه و ناله آتشین است که دل هر شنونده را در هاله ای از غم و اندوه فرو میبرد و سوالی در برابر شنونده طرح می نماید که آیا ، این دل است که بر پای انسان بند می زند یا صاحبدل است که دل را خود آگاه به زنجیر می کشاند ؟ و این پرسش خاص مردم دشتی است ، مردمی که از دیرباز دوای درد و اندوه خود را در شروه و در ترانه های ساده و دل نشین فایز دشتی یافته اند . شروه ، این آهنگ پر سوز و گداز که غم ها و بار اندوه مردم این سامان را می زداید ، به عنوان یک موسیقی دردمند در نواحی جنوب مقبولیت عام یافته و بصورت یک موسیقی توده ای مطرح است . شروه حکایت نفس و روایت تبعید گونه نفسانیت است . شروه ، دعوت به مهربانی و یگانگی و یکی شده است و شروه عامل حیات بخشیده و زنده کردن عناصر

مهجور در وجود آدمی است .

نه هر ویرانه دل ماوای عشق است

نه هر سینه که بینی جای عشق است

دلی همچون دل فایــــــــــــــــــز بباید

که او اندر خور سودای عشق است

 

اما این شور و دلداگی ها از سویی و فاصله های طبقاتی از سوی دیگر انسان های فقیر را برای دست یابی به هدف های خود از شهر و دیارشان به سوی غربت ملزوم می ساخته است . هر چند غربت نیز پذیرای آنها نبوده است ، اما به ناچار مسکنی بوده که می توانسته التیام بخش موقت دردهای جانفرسای آنها باشد .

  • ۹۴/۱۰/۰۱
  • نرم افزار فایز دشتی

نوای دشتی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی